کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و شهادت حضرت قاسم بن الحسن علیه‌السلام

شاعر : شهریار سنجری     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع     قالب شعر : غزل    

نیـزه پس از نیـزه میان پـیـکـرش بود            خنجر پس از خنجر میان حنجرش بود

این سو حسین‌بن‌علی خون گریه می‌کرد            آن سـو عـزادار عـزایش مـادرش بود


آن‌گاه که بر پهـلـویش می‌خـورد نیـزه            تصویر زهـرا پیش چـشمان ترش بود

بی‌شک میان جـسم او راهی نمی‌یافت            شمشیر اگر از معرفت چیزی سرش بود

قـاسم به زیر دست و پای یک سپاه و            شمر لعین مشغـول مدح لشکـرش بود

با این همه سختی، خدا را شکر در دشت            تنـهـا نـبـود و شـاه بـالای سـرش بـود

: امتیاز

زبانحال حضرت قاسم با سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : مهدی قربانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مسمط

ابناءِ مجـتـبی همه بر این عـقـیـده‌اند            مـا را بـرایِ یــاریِ تـو آفـریــده‌انـد

پیش از ازل به نامِ تو ما را خریده‌اند            از باغِ لاله غنچه برایِ تو چـیـده‌اند


اصلاً برایِ کـشته شدن برگـزیده‌اند

جـز نـامِ تـو نـبـُردم و آوازه‌ام نـشـد            چیزی به جز غمِ تو غـمِ تازه‌ام نشد

غیر از لباس و جامه که شیرازه‌ام نشد            غصه نخـور اگر زره انـدازه‌ام نشد

عـمـامه بینِ خـیـمه بـرایم بـریـده‌اند

از خـیـمه تا کـنارِ من آقا شـتاب کن            حـالا که من فِـتاده‌ام از پا شتاب کن

مشکل شده‌ست کارِ من اینجا شتاب کن            تا ننگـری مقـطع الاعضا شتاب کن

این‌ها سواره بر سرِ جسمم رسیده‌اند

نایی نـمانـده در نفـسـم بینِ صحـبـتم            از حد گذشته کارِ من و این مصیبتم

از راهِ دور گر که ندیـدی چه حالـتم            یا سنگ می‌خورد به لبم یا به صورتم

با هر طریق، خونِ مرا هم مکیده‌اند

شد گرد و خاک و در نظرم مثلِ مِه شده            پیچیده پیکر من و همچون گره شده

دریـایِ زخـم، این بدنِ بی زره شده            یک استخوان نمانده مگر اینکه لِه شده

جمعی به چکمه طعمِ عسل را چشیده‌اند

: امتیاز
نقد و بررسی

دو بند از این شعر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

مدح و شهادت حضرت قاسم بن الحسن علیه‌السلام

شاعر : حمید رضا عباسی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : مثنوی

از خـیمه بیـرون آمده آئـینۀ قـرص قمر            شیری به میدان می‌زند مستانه و شوریده سر

قلب حرم، قلب عمو، قلب همه دنبال او            او غرق در عشق عمو و مست از جام عمو


با اِنْ یَکاد عمه شد راهی به میدان این پسر            در ترس چشم کوفیان، تمثال حیدر را نگر

ابرو گره کرده است فرزند مُعِزُ المؤمنین            از هیبت این نوجوان، لرزید ارکان زمین

گویا مـهـیا گـشته تا برپا نماید محـشری            با ذوالفـقـار حـیـدر و رزم عـلیِ اکبری

فریاد زد: ان تَنکرونی، این منم ابن الحسن            فرزند پاک مرتضی، سِبطُ النَّبیِّ المؤتَمَن

شمشیر می‌چـرخاند آقا زادۀ شـیر جـمل            زهره درید ابروش از یک لشکر هفتاد یل

با رزم داده خاتمه هر قال را، هر قیل را            از خون دشمن ساخته، صدها فرات و نیل را

می‌شد شنید از غرش او صور اسرافیل را            فـریـادهای مـمـتـد تکـبـیر جـبـرائـیل را

دیدند اهل عرش از رزم عـلی تمثیل را            ردّ عرق بر روی پیـشانی عـزرائیل را

آیات خشم مرتضی تفسیر شد در کربلا            طرز نبرد مجتبی تکـثـیر شد در کـربلا

پاشیده شد شیـرازّ کل سـپاه از هـیـبتـش            پاشیده شد قلب یلان از صولت و از شوکتش

در قبضه دارد جنگ را همچون عقابی تیزپر            فریاد سر داده عدو: این المفر؟ این المفر؟

طوفان شده از غرش این شرزه‌شیرِ مجتبی            با هر هجومش می‌شود سرها معلق در هوا

دشمن حریف او نمی‌شد در نبرد تن به تن            یکبار دیگر کوچه و ... این‌بار فرزند حسن

از هر طرف سنگی به سوی قامتش پرتاب شد            آنقدر در شهد عسل غلطید تا بی‌تاب شد

یک بار دیگر دوره‌کردن‌هایشان شد دردسر            در های‌و‌هویِ تیغ‌ها تکرار شد شق القمر

گویا مدینه باز هم تکرار شد در کـربلا            تا درد سینه باز هم تکرار شد در کربلا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

از روی زین افتاد، قلب مادرش آتش گرفت            از هُرم نعل اسب‌هاشان، پیکرش آتش گرفت

مدح امام مجتبی و حضرت قاسم بن الحسن علیه‌السلام

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : غزل

هـمۀ عـزّت دنـیـای حسین است حسن            به خـداوند مسیحای حسین است حسن

بی حسن سوی حسینش بروی باخته‌ای            جان من! صاحب امضای حسین است حسن


این حسن کیست که عالم همه دیوانۀ اوست؟            برترین اسم‌ به لب‌های حسین است حسن

هرکسی گفت حسین، از برکات حسن است            تا ابد پـرچـم بـالای حـسین است حسن

بنویـسید که آقای جـهـان است حـسـین            بنـویـسـید که آقای حـسـین است حـسن

زیر قـبّـه هـمـه گـفـتـیـم الـهی به حسن            باب حاجات گداهای حسین است حسن

همه در کـربـبلایند، حـسین رفته بقـیع            چه عجب؟! جنت اعلای حسین است حسن

او علی اکـبر اگر داد، حسن قـاسم داد            در بلا هم شده، هم پای حسین است حسن

بعد او خـنده نـدیـدند به لب‌های حسین            آی مردم غم عظمای حسین است حسن

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت قاسم بن الحسن علیه‌السلام

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

طلب می‌کرد از دست ضریحی حاجت خود را            کشیده روی پاهای امامش صورت خود را

دقـیقاً سیزده سال است همراه علی اکبر            به سوی کربلا خوانده است هفده رکعت خود را


شمیم شهر یثرب در میان خیمه پـیچـیده            بقیع آورده اینجا مشک بوی تربت خود را

فدای آن کسی که شور احلی من عسل دارد            که از شیرینی یک نام برده لذت خود را

نقابی بر رخ چون ماه خود بسته است یعنی که            نهان کرده است تا روز قیامت قیمت خود را

قسیم النار والجنة به میدان می‌زند قـاسم            به هرکس میدهد آن تیغ ابرو قسمت خود را

علیٌ حـبّه جُـنـة سـپـر دیگر نمی‌خـواهد            سپر کرده است وقتی سینۀ پُر محنت خود را

بلای سخت یعنی که در آغوش ضریح او            امام از دست داده با وداعش طاقت خود را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن حذف شد، همانگونه که بسیاری از علما و مراجع در کتب: جلاءالعیون ۵۶۹؛ منتهی الآمال ۴۴۹؛ نفس المهموم ۲۸۳؛ لؤلؤ ومرجان ۲۱۵؛ اربعین الحسینیه ۱۳۸؛ قاموس الرجال  ج۸ ص ۴۶۶؛ فواید المشاهد ۵۱؛ تحقیق درباره اوّل اربعین ۶۸۴؛ تنقیح المقال ج۲ص ۱۹؛ حماسه حسینی ج۳ ص ۲۵۵؛ کبریت احمر ۳۸۴؛ مقتل تحقیقی ۱۸۰؛ مقتل جامع ج۱ ص۱۱۹ و .... نوشته ­اند ازدواج حضرت قاسم با دختر امام حسین  تحریفی است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا بدون هیچ سندی تحریف شده است. در استفتاعی که از حضرات آیات عظام سیستانی، خامنه ای و فاضل لنکرانی صورت گرفته است آنها نیز ضمن نادرست خواندن این داستان جعلی و خیالی؛ خواندن آن را جایز ندانسته اند. (جامع المسائل ج۲ ص۶۲۰ و ۶۲۴) 

هزاران سنگ بر قاسم مبارک باد می‌گفتند            برایش نیـزه‌ای می‌آورد تهـنـیت خود را

به سوی شام رفته دست بسته نوعروس او            به زیر چکمه‌های شمر دیده غیرت خود را

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

رواق سینه‌اش را نعل‌ها با هم قُرق کردند            به دست گرگ داده زلف او تولیت خود را

به زیر نعل مرکب رفت تا خواهش کند از آن            کمی کمتر کند از جسم عریان زحمت خود را

مدح و شهادت حضرت قاسم بن الحسن علیه‌السلام

شاعر : میثم داودی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

خدا در شورِ بزمش، از عسل پر کرد جامت را            که شیرین‌تر کند در لحظه‌های تشنه کامت را

رجز خواندی برای مرگ، با لب‌های خشکیده            که عرش و فرش بر لب می‌برد هر لحظه نامت را


نشان دادی که در نسل حسن، جز حُسن چیزی نیست            نـدیـد امـا نـگـاه کـوفـیـان ماه تمامت را

دم رفتن به میدان خنده‌ای کردی و فهمیدی            که شیرین می‌کند لبخند تو کام امامت را

میان کـارزار زخـم‌ها بـردی پـنـاه آخـر            به پیغمبر که پاسخ داد بی‌وقفه سلامت را

در آن لحظه که دشت از بوی تو آکنده شد دیدند            ملائک با نگـاه تازه‌ای روز قـیامت را!

تو حُسن مطلع شیرین زبانی در غزل بودی            رقم زد با شهادت پس خدا حُسن ختامت را

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت قاسم بن الحسن علیه‌السلام

شاعر : علی انسانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : غزل

این گلِ تر ز چه باغی‌ست که لب خشکیده‌ست؟           نو شکفته‌ست و به هر غنچه لبش خندیده‌ست

روبرو همچو دو مصراع، دو ابرویش بین           شاه بیت است و حق از شعر حسن بگزیده‌ست


دید چون مـشـتری‌اش مـاه شب چـاردهم           «سیزده بار زمین دور قدش گردیده‌ست»

عازم بزم وصال است، و حسن نیست دریغ!           تا که در حُسن ببیند چه بساطی چیده‌ست

سـیـزده آیـه فـقـط ســورۀ عـمـرش دارد           نام اخلاص بر این سوره، وفا بخشیده‌ست

حسرتِ پاش به چشمان رکاب است هنوز           این نهالی‌ست که بر سرو، قدش بالیده‌ست

سینه شد مجمر و اسپند، ز دل، مادر ریخت           تا «قیامت قد» خود دید کفن پوشیده‌ست

گفت شـرمنده احـسان عـمویم همه عـمر           او که پیش از پسر خویش مرا بوسیده‌ست

تن چاکش به حرم برد عمو، عمه بگفت:           خشک آن دست که این لالۀ تر را چیده‌ست

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت قاسم بن الحسن علیه‌السلام

شاعر : حیدر منصوری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : 0

این جوان کیست كه گل صورت از او دزدیده‌ست؟           سیزده بار زمین دور قـدش گـردیده‌ست

رو به سرچـشـمهٔ زیـبایی و دریـای وفا           ماه از اوست که این‌گونه به خود بالیده‌ست


خاک پرسید که سرچشمهٔ این نور کجاست؟           عشق انگشت نشان داد که او تابـیده‌ست

پیش او شور شهادت ز عـسل شیرین‌تر           آسمان میوهٔ احساس ز چشمش چیده‌ست

گر چه هفتاد و دو لاله همه از ایل بهار           باغ سرسبزتر از او به جهان کی دیده‌ست؟

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : رضا توحیدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : غزل

آه از آن دم که شاه نـالـه قـاسـم شـنـید            پیکـر اکـبر گـذاشت از پی قـاسم دوید
گرد و غباری به پا گشت از این ماجرا            تا‌ شـه کـرب وبـلا بر سـر قاسم رسید


پیـکـر پـور حـسـن شد هـدف اهـرمن            نـالـه دشـت و دمن تا به عـوالـم رسید
آن تن صد پاره را شاه به دامن گرفت            قرص قمر را نگر در بر مهـر آرمید
گفت مرا خـوانـده‌ای گـاه‌ فـرو ماندگی            نـالـه جـانـسـوز تو من نـتـوانـم شـنـید
ای گـل رنگـین قـبـا وی پسر مجـتـبی            بـار گـران تو را چون بـتـوانـم کـشـید
چون شنـوم ناله‌ات از دل صد پاره‌ات            من نکـنـم چـاره‌ات ای دل ما را امـید
نور
و (ضیاء)م بدی یوسف کنعان دل            آتش جانم شدی ای دل و جان را نوید

: امتیاز

زبانحال حضرت قاسم علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

وقت آن است که مأمورِ اجل را بِشِناسید           آمدم تا پـسـرِ شـیـرِ جـمـل را بِـشـِناسید
رجزم هست أناأبن الحسن؛ و باید از این پس           معنیِ ضربه و آسیب و خلل را بِشِناسید


یک نصیحت به شما دارم و پیش از طلبِ رزم           باید اول نسَب و جا و محل را بِشِناسید
جنگ با هاشمیون؟! فرصت آن است که کامل           حیـدریـون و شجاعـانِ ازل را بِشِناسید
آمـدم تا پس از آشـفـتـگیِ کـوفی خـائن
          اوجِ حـدّأکـثـریِ حـدّاقـل را بِـشـِـناسـیـد

زره اندازهٔ من نیست نباشد! هدف عشق است           در دل معـرکهها مردِ عـمل را بِشِناسید
أیـهـاالـنـاس لَـعـیـنـنـد یـزید و عمرسعد
           آمدم تا پـسـرِ لات و
هُـبـل را بِشِـناسـید
شک ندارم که اگر تیر به تابوت پدر خورد           قصدش این بوده خداوند که یل را بِشِناسید
عاشق شهدِ شهادت شدم و تـشنه رسیدم           تا که مرغوب ترین نوعِ عسل را بِشِناسید
شده ابیاتِ تـنم غـرقِ هجـاهـایِ کـشـیده           قبلِ این مرثیه باید که غزل را بِشِناسید!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن داستان جعلی ارزق شامی تغییر داده شد؛ این قصه برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضةالشهدا که کتابی تحریفی است؛ بدون هیچ سندی جعل شده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آمـدم تا پس از آشـفـتـگیِ ازرق شـامی           اوجِ حـدّأکـثـریِ حـدّاقـل را بِـشـِـناسـیـد

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : هادی ملک پور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

خون حیدر دارد و آسوده حالش کرده است           شوق جان‌دادن رها از هر ملالش کرده است

تا نقـاب از رو بگـیـرد زادۀ شیـر جمل           لشگری را خیرۀ ماه جمالش کرده است


در خیال خام آخر می‌دهد سر را به باد           هر که از غفلت نظر بر سن و سالش کرده است

درس پیکاری که از ماه بنی‌هاشم گرفت           مرد جنگیدن در این قحط الرجالش کرده است

جسم خاکی دست و پاگیر است وقت پر زدن           اشتیاقی، دست و بالش را وبالش کرده است

چشم شور تیغ و نیزه قامتش را زخم زد           تیر در چله چه با این خط و خالش کرده است

گرچه عطشان است اما زخم‌های پیکرش           دشت را سیراب از خون زلالش کرده است

کـوه می‌آیـد ولی دستی گرفـته بر کـمر           داغ تو ای ماه چون اکبر هلالش کرده است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن تغییر داده شد؛ زیرا موضوع نامه امام حسن برای اذن جنگیدن حضرت قاسم در هیچ کتاب معتبری نیامده است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در روضة الشهدا جعل شد و هیچ سندی هم ندارد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

دستخطی دارد و آسوده حالش کرده است           شوق جان‌دادن رها از هر ملالش کرده است

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آه از آن ساعت که آن صورت به خاک افتاد آه           رفت و آمدهای مرکب پایمالش کرده است

استخوان سینه‌اش با کینه از هم باز شد           این جدایی ها مهیای وصالش کرده است

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : محمد حسین رحیمیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

شد شب معجزه‌ها، ذکر عوالم حسن است           بر لب سینه زن و ذاکر و ناظم حسن است
سایۀ روی سر این همه خادم حسن است           اولین گریه کن روضه قاسم، حسن است


حـسـنی گـشـتـه حـسـیـنـیـۀ دل‌ها امشب
جـای هـر
درد نـوشـتـنـد مـداوا امـشـب

ای حسن جان ِحرم، حضرت دلدار سلام           دسـت پـروردۀ عـبـاس عـلـمـدار سـلام
یک‌تـنـه لـشکـر دین قـبـلـۀ ایـثـار سلام           شـیـر غـران عـلـی حـیـدر
کـرار سـلام

سـیـزده ساله شدی پیـر شهـادت طلـبان
داده‌ای یـاد قـیـامـت به
قـیـامـت طـلـبان

ذکـر جـانـم حـسـن از عــالـم بــالا آمـد           طـالـب خــون عـلـی اکـبــر لـیــلا آمــد
سـیـزده سـالـگـی حـضـرت مــولا آمـد           حال عـباس و حسین از رجزت جا آمد

ذکر طوفان انابن الحسنت را عشق است
یک‌تنه لشکـر
آقا شدنت را عـشق است

می‌رسد موج زنان غیرت طوفان حسن           لشکـر کـفـر به جان آمده از جان حسن
باز پی شد شـتـر فـتـنه به دسـتان حسن           کوفه را ریخت بهم یوسف
کنعان حسن

هیبتت حیرت انس و ملک و جن شده است
آن همه مَن مَن دشمن همه مِن مِن شده است

وقـت آن شد بـچـشـی غـربت بابایت را           کـیـنه‌ها داشت مگـر چشم تمـاشـایت را
سنـگ‌ها کـرد پُـر
از لاله سـراپـایت را           چه غـریـبـانـه صـدا می‌زدی آقـایت را

با زمین خوردن تو گشت بلند هـلهـله‌ها
نیـمه‌جـانیِ تو جان داد به این حرمله‌ها

گرگ‌های جملی، یوسف کنعان ای وای           از عطش آمده روی لب تو جان ای وای
مرهم زخم تو شد خـنجر بُرّان ای وای           شد یکی جسم
تو با خاک بیابان ای وای

آه بــر آه یــتــیــمــانــۀ تـو خـنــدیــدنــد
شیر
گـشـتـند همه تا که غـریـبت دیـدند

زنـده شد با غـم تو روضه مـادر قـاسـم           قـتـل تو زیر سر این همه لشـکـر قـاسم
سـرو گـویـم به تو
یا لالـۀ پـرپـر قـاسـم           هم ابالـفـضل شدی هم عـلی اکـبر قاسم

لـرزه از حال تو بر عرش مـعـلی افتاد
می‌کـشی پا به زمین و
عـمو از پا افتاد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن داستان جعلی ارزق شامی تغییر داده شد؛ این قصه برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضةالشهدا که کتابی تحریفی است؛ بدون هیچ سندی جعل شده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

هیبتت حیرت انس و ملک و جن شده است            آن همه مَن مَن ازرق همه مِن مِن شده است

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر تغییر داده شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

مرهم زخم تو شد سم ستـوران ای وای           شد یکی جسم تو با خاک بیابان ای وای

 

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

از شمیم سر زلف تو غـزل ساخته شد            زلف بر شانه رها ماند کُـتل ساخته شد

قد و بالای تو یاد آور حُسن حَسن است            هر کجا رد شده‌ای چند محل ساخته شد


سیزده ساله ولی بسکه بزرگی در عشق            محض پرسـیدن سن تو ازل ساخته شد

آمـدی اذن بگـیری که به میدان بـروی            جـملۀ حیّ علی خیر العـمل ساخـته شد

بسکه تو عین پدر بر دل لشگر زده‌ای            در نظر خاطرۀ جنگ جـمل ساخته شد

پس همان معنی حلت بفـنائـک هـسـتی            در عمو ذوب شدی معنی حل ساخته شد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن داستان جعلی ارزق شامی تغییر داده شد؛ این قصه برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضةالشهدا که کتابی تحریفی است؛ بدون هیچ سندی جعل شده است؛ ضمنا موضوع سنگ باران نیز در کتب معتبر نیامده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

به زمین تا که زدی ازرق و فرزندانش            بین فـرهـنگ لغـت واژۀ یل ساخته شد

بسکه دیدند حریف تو کسی نیست که نیست            سنگ‌باران شدی آنقدر که تل ساخته شد

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ ضمنا مگر بدن انسان لاستیک است که زیر سم اسب بماند و کش آمده و بلند شود این چه تشبیه زشت و ناپسندی است!!؟؟ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

شد قـد و قـامت تو زیر سم اسـب بلـند            گل که بودی پس از آن از تو عسل ساخته شد

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : سعید مرادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

پیکر لاله پر از نیزه و خنجر شده بود            گـریۀ اهل حـرم چـنـد بـرابـر شده بود

پسر شیر جـمل بود و رجز خواند ولی            تیرها قـسـمت آن سـرو دلاور شده بود


داغ او بــر دل شــاه شــهــدا آتــش زد            پسر فاطمه غـمدیده و مضطر شده بود

همه دیـدنـد که شـه‌زاده زمین‌گـیر شده            شـاه آمـادۀ یک روضۀ دیگـر شده بـود

از عسل خواند و لب تشنه شهیدش کردند            گرچه لعل لبش از خون گلو تر شده بود

وای از آن لحظه آخر که سرش را بردند            زائر پـیکـر او سـاقـی کـوثـر شده بـود

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

اسب‌ها روی تنـش نقـش هـلال آوردند            گـل زیـبـای حـسن مـاه مکـدر شده بود

زیر و رو شد تن او زیر سـم مرکب‌ها            وسـط مـعـرکه یـاد آور اکـبـر شـده بود

استـخـوان بدنش زیر لـگـد ریخت بهـم            در دل خون خدا محشر محشر شده بود

ابیات زیر به دلیل تحریفی بودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد در واقع اینگونه مطالب بیشتر خیال بافی شاعر محترم است و نشانگر آن است که هیچ مراجعه ای به مقاتل نداشته اند، ما نیز به دلیل این شعر را درج کردیم که مراجعین محترم با چنین اشعار ضعیف و تحریفی بیشتر آشنا شوند و از خواندن آنها در مجالس خودداری کنند!! بر اساس روایات مستند کتب تاریخ الامم والملوک ج۵ ص ۴۴۷؛ الارشاد ج۲ص ۱۶۱؛ اللهوف ۱۰۱؛ مُثیرُالأحْزان ۲۴۹؛ الکامل فی‌التّاریخ ج۱۱ ص ۱۸۵؛ إعْلام الوَری ۳۴۷؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۳۵؛ منتهی الآمال ۴۴۸؛ نفس المهموم ۲۸۱؛ مقتل امام حسین ۱۵۸؛ مقتل مقرّم۲۳۷؛ قمقام ۴۳۸؛ مقتل جامع ج۱ ص ۸۲۹ و ....  بعد از آنکه دیدند نمی توانند رودر رو با ایشان جنگ کنند ناجوانمردانه و بطور دسته جمعی حمله کرده و در این میان عمربن سعید ناگهان شمشیری به فرق مبارکشان زد و به زمین افتاده و به شهادت رسیدند؛

تا زمین خرد حسین بن علی زد بر سر            اشک مولا سبب خـندۀ لشکـر شده بود

قطعه قطعه شده و روی زمین پخش شده            همه اعضای تنش پاره و پرپر شده بود

زلف او دست سنان بود و نگاهی به حرم            تـشنۀ دیدن آن حـضرت دلـبـر شده بود

من همین قدر بگویم که در آن شور و نوا            نیزه‌ای آمده و وارد حـنجر شده بود.‌‌..

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : سید بشیر حسینی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

شعر شاعر فقـط غـزل شده است            مشکل عشق تا که حل شده است
شعـله‌ور می‌شـود خـدا را شـكـر            آتـش دل كه مـشـتـعـل شـده است


مـاه شـور است و روز عـاشـورا            كـربـلا عـرصـۀ عـمل شده است
عـشـق را
بـنـگـریـد و عـاشق را            از چه بر خویش بی‌محل شده است؟
كیست این سینه‌چاك عرصۀ حُسن؟            مـسـت جـام مـی ازل شـده اسـت
این جوان كیست چابك و
چالاك؟            والـه از هـیبـتش جَـبَل شده است
از غضب سرخ گـشته چـشمانش            تـیـغ ابـروی او اجـل شـده اسـت
صـورتـش مــاهــپــاره را مــانَـد            
مشتری بر رخش زُحل شده است
بـسـتـه بـر سـر عـمـامـۀ سـبـزی            وه چه زیـبـا و
بـی‌بـدل شده است
سـیـزده
سـالـه است و پـیـر خِـرد            عـشق و ایثـار او مثـل شده است
دشـت مـی‌لــرزد از
صـلابـت او            زیـر پـایش خـطِ گُـسل شده است
گـرچـه بـر تـن زره نـپــوشـیــده            لــیــك
آمــادۀ جـــدل شــده اســت
بـاز
مـانـده اسـت بـنـد نـعـلـیـنـش            بس كه مشـتاق لـم‌یـزل شده است
قاسم است این جوان كه در كامش            مرگ، شیرین‌تر از عسل شده است
گـو «بـشـیرا» ز روز عـاشـورا            شعـر شاعر فقـط غزل شده است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

این جوان كیست چابك و چالاك؟            والـه از وَقـر او جَـبَـل شده است

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : دانیال تقوی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

پسر شیر جـمل شیر و یل کربـبلاست            او ز گفتار و عمل در دو جهان بی‌همتاست
وقت هر موعظهای معجزهای لازم بود            خلق اعجـاز حسین بن علی قـاسم بود


سیـزده ساله ولی همچو بزرگـان بالـغ            آنچنانی که شـنـید از همه جـلـل خالـق
بین انگـشت عـمو عـاقبت خود را دید
            تکه تکـه بـدنـش دیـد ولـیکـن خـنـدیـد

گفته ضربالمثل از هر چه مثل شیرینتر            که شهادت شده نزدم ز عسل شیرینتر
واژه از ما به غم و روز سیه افتادهست            غـیر قـاسم چه کسی لایق آقـازادهست
همه گویند کفـن بر تن و مویش کردند
            بی‌زره راهی با جـنگ عدویش کردند

من که گویم سپری هم وسط مشت نداشت            مثل مولایم علی که زرهاش پشت نداشت
ای به قـربان چـنـین تـشـنه لـبی آمـاده            بین مـیدان چه انا بن الحسنی سر داده
کس حریفش نشد و چنگ به نیرنگ زدند            همه از دور به سوی بدنش سنگ زدند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن داستان جعلی ارزق شامی تغییر داده شد؛ این قصه برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضةالشهدا که کتابی تحریفی است؛ بدون هیچ سندی جعل شده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

زر نمـوده به نگـاه هـمگـان مفـرغ را            که دو نیم کرده به ضربی بدن ازرق را

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن تغییر داده شد، در رزم و شهادت حضرت قاسم سنگ باران، نیزه زدن و ... نبوده است بلکه بعد از آنکه دیدند نمی توانند رودر رو با ایشان جنگ کنند ناجوانمردانه و بطور دسته جمعی حمله کرده و در این میان عمربن سعید ناگهان شمشیری به فرق مبارکشان زد و به زمین افتاده و به شهادت رسیدند. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

جای کـندوی عـسل را همه پیدا کردند            چـقدر روزنه با نـیـزه در او وا کردند

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

با سم اسب دگر بین عـمـومـش نـزنـید            که نمانده عسلی ضربه به مومش نزنید
در پی موم عـسل آمد عـمو در مـیدان            آمد و دید که چـسبـیـده به نعـل اسـبان

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

نورِ چشمانِ حسن عشقِ مجسّم شده‌ای            بینِ کـاشـانۀ ارباب چه محـرم شده‌ای
برده‌ای ارثِ کرم را
ز کریم ابن کریم            سیـزده سـالـه‌ای و قـبـلۀ حـاتم شده‌ای


قاسمی قاسمِ عـشقی و لطافت به نظـر            مثلِ مولایم علی، شاهِ دو عـالم شده‌ای
قـد کشیدی به زیرِ سایۀ اربـابم حسین            این چنین بود گـلِ گـلـشنِ خاتم شده‌ای
کـربـلا
شاهدِ جـنگـاوری‌ات بود یقـین            مثلِ عباس در آن عرصه مسلّم شده‌ای
زرهی یافت نشد تا که بپوشی به تنت            شیـرِ مـیـدانِ بـلا
فـاتحِ هر غـم شده‌ای

: امتیاز

زبانحال حضرت سیدالشهدا با حضرت قاسم علیهم السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

این تن غرقه به خون مصحف و قرآن من است            این عزیز دل زهرا و حسین و حسن است
اِرباً اربـا شده مثـل عـلی اکـبر، پـسرم            پیرهن از تن و تن پاره‌تر از پیرهن است


خونِ سر آب وضو، سنگِ عدو مهر نماز            اشک در دیده و خون جگرش در دهن است

کاش یک بار دگر اسم عمو را می‌برد            حیف کز خون دو لبش بسته، خموش از سخن است
اشک می‌ریزم و با دیدۀ خود می‌نگرم            که گلم دستخوش باد خزان در چمن است
سـیـزده سـالـۀ من، مـاه شـب چـاردهـم            از چه دور بدنت این همه شمشیرزن است
میثم آتش به شـرار جگـرت ریخـتـه‌اند            آه جانسوز تو سوز دل هر مرد و زن است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

این تن غرقه به خون مصحف پا مال من است            این عزیز دل زهرا و حسین و حسن است

زخم شمشیر کجا، جای سم اسب کجا؟            اسب‌ها از چه نگفتید که این قلب من است؟

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن تغییر داده شد، همانگونه که بسیاری از علما و مراجع در کتب: جلاءالعیون ۵۶۹؛ منتهی الآمال ۴۴۹؛ نفس المهموم ۲۸۳؛ لؤلؤ ومرجان ۲۱۵؛ اربعین الحسینیه ۱۳۸؛ قاموس الرجال  ج۸ ص ۴۶۶؛ فواید المشاهد ۵۱؛ تحقیق درباره اوّل اربعین ۶۸۴؛ تنقیح المقال ج۲ص ۱۹؛ حماسه حسینی ج۳ ص ۲۵۵؛ کبریت احمر ۳۸۴؛ مقتل تحقیقی ۱۸۰؛ مقتل جامع ج۱ ص۱۱۹ و .... نوشته ­اند ازدواج حضرت قاسم با دختر امام حسین  تحریفی است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا بدون هیچ سندی تحریف شده است. در استفتاعی که از حضرات آیات عظام سیستانی، خامنه ای و فاضل لنکرانی صورت گرفته است آنها نیز ضمن نادرست خواندن این داستان جعلی و خیالی؛ خواندن آن را جایز ندانسته اند. (جامع المسائل ج۲ ص۶۲۰ و ۶۲۴) 

بر تن پاک تو ای حجـله‌نشین یم خـون            پیرهن جامۀ خونین شده، خلعت کفن است
بزم دامـادی تو دامن صحـرای بلاست            خونِ رخساره حنا، شاخۀ گل زخم تن است

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : حسن واشقانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

آن که اینگونه به خون قامت او غلتیده است            سیزده بار زمین دور قدش گردیده است
این گل تر که چنین خفته به خون پیکر او
            صورتش را لب شیرین حسن بوسیده است


به رکاب حسرت بوسیدن پایش باقی‌ست            این نهالی ست که بر سرو، قدش بالیده است
دشمن و دوست همه محو تماشای وی‌اند
            لشگر حُسن ببین تا چه بساطی چیده است!
این قیامت قد از آن خیمه کمی دور کنید
            مادرش تا که نبیند که کفن پوشیده است
آن قدر خوب و عزیز است گل باغ حسن            که شه از اکبر خود بیشتر‌ش بوسیده است
رفت تا این تن گلگون به حرم، زینب گفت:
            بشکند دست پلیدی که گلم را چیده است
سـائـلا بر در کـاشـانـه او گـر نـگـری
            بینی آن جا که چه‌ها کرده، چه‌ها بخشیده است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

این تن زیر سم اسب عدو رفته ز کیست؟            که لبش بر رخ زیبای عمو خندیده است

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : سجاد احمدیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : مثنوی

عـشق حـسین از ازل خلاصۀ دین او            طعـم عـسل می‌دهد مرگ در آئین او

سوخته در نار عشق هستی پروانه‌اش            مثل کـریـمان همه بر در میـخـانـه‌اش


ذکـر کـریـمـش دهـد بـر قـلـمـم آبـرو            عِطر حسن می‌دهد هُـرم نفـس‌های او

ذکر رجزهای او شعر خوش لا فتی‌ست            سر به سر آئینۀ شیر جمل مجتبی‌ست

رفـت ولی مـادرش آه ز دل می‌کـشید            پشت سرش زینب از گریه امانش برید

رفت به شام بـلا بر سر نـیـزه سرش            در دل گودال غم مانده به جا پیکرش

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن تغییر داده شد، همانگونه که بسیاری از علما و مراجع در کتب: جلاءالعیون ۵۶۹؛ منتهی الآمال ۴۴۹؛ نفس المهموم ۲۸۳؛ لؤلؤ ومرجان ۲۱۵؛ اربعین الحسینیه ۱۳۸؛ قاموس الرجال  ج۸ ص ۴۶۶؛ فواید المشاهد ۵۱؛ تحقیق درباره اوّل اربعین ۶۸۴؛ تنقیح المقال ج۲ص ۱۹؛ حماسه حسینی ج۳ ص ۲۵۵؛ کبریت احمر ۳۸۴؛ مقتل تحقیقی ۱۸۰؛ مقتل جامع ج۱ ص۱۱۹ و .... نوشته ­اند ازدواج حضرت قاسم با دختر امام حسین  تحریفی است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا بدون هیچ سندی تحریف شده است. در استفتاعی که از حضرات آیات عظام سیستانی، خامنه ای و فاضل لنکرانی صورت گرفته است آنها نیز ضمن نادرست خواندن این داستان جعلی و خیالی؛ خواندن آن را جایز ندانسته اند. (جامع المسائل ج۲ ص۶۲۰ و ۶۲۴) 

نُقل عروسی شده سنگ جفا بر سرش            روی زمین می‌کشند حرامیان پیکرش

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

با سم اسبان شکـست سـینۀ دریایی‌اش            بر سر نی سنگ خورد صورت زهرایی‌اش

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای گدایان رو کنید امشب که آقا قاسم است            تا سحر پیـمانه‌ریز کاسۀ ما قاسم است

یادمان باشد اگر روزی بقیع را ساختیم            ذکر کاشی‌های باب‌المجتبی یا قاسم است


از همان روزیکه رزق نوکران تقسیم شد            کربلای سینه زنهای حسن با قاسم است

این کریمان به نگاه خود گره وا می‌کنند            آنکه عمری درد ما کرده مداوا قاسم است

گوسفندی نذر او کردیم و حاجت شد روا            آنکه نامش می‌کند کار مسیحا قاسم است

روی ابرویش اگر تحت الهنک بسته حسین            در حرم زیباترین فرزند زهرا قاسم است

نعره زد: ان تنکرونی ریخت لشکر را بهم            وارث شیر جمل شاگرد سقا قاسم است

مرد نجمه بود و صاحب خیمه شد در کربلا            سایۀ روی سر مادر به هر جا قاسم است

با اشاره هر کجا می‌گفت: یا زینب ببین            آن سر عمامه بسته روی نی‌ها قاسم است

چونکه قاسم بود بین گرگ‌ها تقسیم شد            یوسف پاشیده ازهم بین صحرا قاسم است

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

زیر سم اسب‌ها با هر نفس قد می‌کشید            گفت با گریه حسین، این تن خدایا قاسم است

نعل‌های خاک خورده دنده‌هایش را شکست            مثل مادر این تنی که می‌خورد پا قاسم است